مهنا زندگی مامان و بابامهنا زندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره
مامانيماماني، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
باباييبابايي، تا این لحظه: 37 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

مهنـــــا زندگـــ ـی مــامــان و بــابــا

هفته 28 بارداری

سلام دخمل مامان چطوری عزیزم میدونم که خوبی اینو از لگدای محکمی که به دل مامانی می زنی می فهمم جوجه کوچولوی من امروز رفتم دکتر واسه چکاب ماهیانه الان ٢٧ هفته و ٣روزه که تو شکمم مامانی هستی این ماه وزنم ٤کیلو اضافه شده بودکه خانوم دکتر گفت زیاده و نباید تو ایام عید شیرینی بخورم ولی دست خودم نیست که زیادی گشنم میشه فشارمم ١٠ بوددکتر برام سونوگرای نوشت که بدونم وزن شما چقدر شده که احتمالا بعد از تعطیلات عید انجامش بدم راستی در مورد سفرازشون پرسیدم اخه قراره آخرای عیدبریم ملایر ولی می ترسیدم خطرناک باشه که  دکتر گفت مشکلی نیست فقط مواظب خودم باشم امسال به بابایی گفتم یه دونه ماهی کو...
11 ارديبهشت 1393

34هفتگي

سلام ناناس مامان هفتگي ت  مبارك اين هفته هم به خوبي و خوشي گذشت و   وارد هفته 35شديم و داريم به لحظه اومدنت نزديك ميشيم اين روزا يه كم استرس دارم همش نگرانم هم فكر ميكنم نكنه خوب رشد نكني و كوچولو باشي اخه به نظر خودم با اينكه نزديكه وارد ماه نهم بشيم ولي شكمم نسبتا كوچيكه  نميدونم چرا اين حس رو دارم با اينكه خيلي جاها خوندم ربطي نداره ولي بازم نگرانم                                            &nb...
11 ارديبهشت 1393

اتفاقات اين چند روز...

سلام عروسكم دوروزپيش يعني 8ارديبهشت رفتم بهداشت اول فشارمو گرفت كه طبق معمول 11بود بعد صداي قب نازت رو شنيدم كه ديگه خيلي واضح تر مي تپيد و اين نشون ميده كه داري روز به روز بزرگتر وخانوم تر ميشي بعدشم كه رفتم رو ترازو 74 كيلو شده بودم كه گفتن زياده ولي به نظر دكترم كه مشكلي نيست و منم بيشتر به حرف دكتر گوش ميدم الان نزديك دو ماهه كه زن عمو سحر واسه زايمانش رفته تهران و ديروز ني نيش به دنيا اومده يه دختر ناز به اسم سارينا كه حدودا يك  ماه از شما بزرگتره و قراره همبازي بشين عسلم  از وقتي از ملاير اومديم همش تو خونه بودم و به خاطر شما جايي نمي رفتم تا اينه ديروز به بابايي گفتم حو...
11 ارديبهشت 1393

جهارم عيد وسالگردعقد

سلام عزيزم چطوري؟ امروز چهارم فروردينه پنج سال پيش يعني سال 88 من وبابايي با هم عقد كرديم و بعد ازيك سال ونيم يعني 30شهريور89 زندگي مشتركمون رو آغاز كرديم الانم  كه منتظراومدن دختر نازمون هستيم ...
4 فروردين 1393

اول فروردين و شروع هفته 29بارداري

                                         سلام ملوسم امروز روز اول عيد93 هست و شما وارد هفته شدي قربونت برم چند وقتيه كه سكسه مي كني و خيلي لذت بخشه دو سه دقيقه هم طول مي كشه عزيزم بابايي الان رفته سر كار چون امشب ساعتها يه ساعت ميرن جلو بابايي هم رفته واسه انجام اين كار من و شما هم تو خونه تنها هستيم ديروز سر سفره هفت سين موقع تحويل سال قرآن خوندم از خدا خواستم مواظب دختر گلم باشه چندتا عكسم با بابايي هم گرفتيم اينم عكس سفره ه...
1 فروردين 1393

فردا عيده

سلام دخمل طلام جيگر مامان فردا29 اسفنده يعني اخرين روز سال امسال منو تو بابايي سه تايي كنار سفره هفت سين هستيم خيلي خوشحالم كه امسال خدا جونم تو رو به من وبابايي هديه داده هنوز سفره هفت سينم رو اماده نكردم امروزم سه تا ماهي خوشگل خريديم سبزه هم كه مامان منير واسمون آورده امسال وقت نكردم يه سفره خوشگل بندازم فكر كنم سفره امسالم خيلي ساده باشه   ايشالله فردا عكس هفت سينم رو برات مي زارم عيدت مبارك عسل مامان ديشبم چهارشنبه آخر سال بود ولي من و بابايي هيچ جا نرفتيم اخه اينجا خبري از آتيش و از اين جور چيزا نيست برخلاف ملاير كه تا هوا تاريك ميشه همه همسايه ها ميان بيرون و اتيش روشن ميكنن عيب نداره خودم اينجا واسه...
29 اسفند 1392

شروع ماه هفتم بارداری

سلام دخمل نازم چطوری عروسک مامان  امروز واردماه هفتم شدیم ماهگیت مبارک ملوسم تو این هفته قدت ٣٦ و وزنت حدود٩٠٠گرمه دخترم داره بزرگ میشه ماشالله امروز بابابایی رفتیم سینما فیلم معراجی ها شما هم تمام مدت در حال تکون خوردن بودی فکر کنم به خاطر صدای بلندفیلم بود بعدشم رفتیم بازار یکم خرید کردیم نزدیک  عیده و خیابونا شلوغ شدن واسه خودم یه شلوار بارداری گرفتم  آخه دیگه لباسام اندازم نمیشن مامانت توپولوشده زن عمو سحرواست از تهران یه عروسک فرستاده عمه بابایی هم از کربلا واست لباس سوغاتی آورده دستشون درد نکنه فقط سه ماه دیگه مونده تا بیایی بغل مامانی یه بوس گنده واسه دخمل ناسم ...
17 اسفند 1392

دختر داشتن يعني...

دختر داشتن یعنی کمدی پر از دامن های رنگی چین چینی دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسکای ریز و درشت که هروقت میری تو اتاق یه تیکه اش بره زیر پات و نفست ببره دختر داشتن یعنی یه ویترین صورتی پر از کش های رنگی رنگی دختر داشتن یعنی رنگ زندگیت صورتی و بنفش دختر داشتن یعنی پچ پچ های آخر شب مادر و دختری توی یه تخت کوچیک صورتی دختر داشتن یعنی لاک های رنگی دختر داشتن یعنی دستای کوچولو پر از النگو دختر داشتن یعنی رقص ، قر ، خنده های از ته دل ، موهای بلند ، دامن های زیبا ، کمد پر از لباس ، ناخن های لاک زده ، عروسکهای ریز و درشت ، ویترین پر از گل سر و گوشواره و   ....   ...
14 اسفند 1392

هفته 26بارداري و سرما خوردگي من

سلام تربچه ي مامان خوبي نفسم  چندروزيه كه سرماي بدي خوردم دارو هم كه نمي تونم بخورم منتظرم خودش خوب بشه ولي انگار دارم بدتر ميشم ديگه بايد برم دكتر آخه مي ترسم خدايي نكرده روي تو هم تاثير بزاره راستي گلم فردا جشن سيسموني ني نيه سحره با بابايي براش يه لباس خوشمل خريديم دل تو دلم نيست تا نوبت سيسموني تو بشه گلم همه چي حاضره فقط مونده اماده شدن تخت و كمد كه اونم قراره تا اخره اين هفته تحويل بگيريم بعدشم كه ديگه مامان جون اينا وسايلت رو ميارن ديشب بابايي براي اولين بار تكون خوردنت رو از رو شكمم حس كرد و كلي با هم ذوق كرديم ناناز مامان زودي بزرگ شو  و بيا كه ديگه طاقتم تموم شده بوووووس نخود چي من ...
8 اسفند 1392