روزهای پاییزی
سلام دخترنازم عزیز مامان چی بگم که خیلی خسته ام حتما میپرسی چرا معلومه دیگه ازدست شیطونی های شما وروجک نه عزیزم شوخی کردم تونفس منی مامانی هرصبح به صورت ماهت که نگاه میکنم شادمیشم و خداروشکرمیکنم که دخترنازی مثل تو به ما داده الان ساعت تقریبا 2شبه شمارو خوابوندم تا بتونم بیام عکسای این ماهت رو بزارم امروز4آذرآخرین ماهه پاییزه ولی انگارپاییزدوست نداره خودش رو تو شهرما نشون بده چون هنوزنه هواسردشده نه برگهای درختازردفقط یه چندباری بارون اومده امشبم هوابارونییه و الان شما دقیقا5ماهو 22روزسن داری دخترگلم تو این ماه تقریبا با کمک میشینی و کل خونه رو سینه خیزمیچرخی والبته به وسایل ممنوعه دست میزنی و رو دستات بلندمیشی ولی هنوز بلدنیستی 4دست و پابری هنوزخبری ازدندون نیست ولی خیلی بی قراری میکنی و همه چیزو با حرص تو دهنت میکنی همیشه یا من یا بابایی بایدپیشت باشیم چون همش دوس داری بازی کنی اونم نه با اسباب بازیات بلکه با کنترل تلویزیونو کولر و موبایل و این جورچیزا باباتا ازسرکارمیاد بهش میخندی و شروع میکنی به دست و پازدن و خودت رو حسابی لوس میکنی تا اخرشب تو بغل بابایی هستی .این روزا قبل ازخواب بی قراری و گریه میکنی تو طول شبم چندبارپامیشی و شیرمیخوری اخه همچنان فقط تو خواب شیرمیخوری و این خیلی بده چون به همین دلیل من اصلا خواب ندارم ولی عیب نداره فدای سرت
صبح که بیدارمیشی بعدازشیرخودم بهت حریره بادوم میدم که نصفش رو میخوری(به زور آب آخه آب خیلی دوس داری)نصف دیگشم یکی دو ساعت بعد میخوری بعد ازیه چرت کوچولو نهاریاسوپ یا پوره سیب زمینی میخوری تا شبم اگه بخوابی بازم شیرخودم رو میخوری اگرم بریم بیرون که برات شیرخشک میبرم فرنیت رو هم باشیرخشک درست میکنم آخه فکرکنم شما به شیرپاستوریزه حساسیت داری وقتم نمیکنم شیرخودم رو بدوشم شبم بازسوپ میخوری و قبل ازخوابم بهت شیرمیدم و میخوابی البته این غداهایی که گفتم فقط دوسه قاشق اول رو بامیل میخوری عیب نداره نوش جونت عزیزم
عاشق تختتی و توش کلی با عروسکات سرگرم میشی و هروقت میخوایم خنده و شادیت روببینیم میزاریمت تو تختت . حموم رو دوس داری و میتونی تو وانت بشینی و بازی کنی ووقتی میاریمت بیرون شاکی میشی و گریه میکنی
شیطنت هاتم که زیاده که همه رو با عکس توضیح میدم بریم سراغ عکسا:
مهنا خانوم درحال ماشین سواری
اینجا ساعت 1شبه که بردیمت حموم و یه کم بداخلاقی
درحال بازی و دالی کردن بابابایی
اینجاهم که تیپ زدی بری گردش
خونه بابا بزرگ درحال نواختن گیتار
همیشه سعی میکنیم وقتی شماخوابی شام بخوریم اخه دوس داری به سفره حمله کنی و بهم بریزی که یه شب این اجازه رو بهت دادیم و نتیجه اش این شد
واماچندنمونه ازشیطنت های دیگه شما:
وقتی چیزی میخوری کل لباسات کثیف میشن ازبس تکون میخوری و کلا باید حمومت کنم تا تمیزبشی دخترم ماشالله خیلی با انرزی و پرتحرکی
اینجاهم که مثل یه فرشته کوچولو خوابیدی و انگارنه انگارکه این همه شیطنت کردی
دخترنازم دوستت دارم ...