مهنا زندگی مامان و بابامهنا زندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
مامانيماماني، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
باباييبابايي، تا این لحظه: 37 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

مهنـــــا زندگـــ ـی مــامــان و بــابــا

روزانه های مهنا گلی

1393/7/23 14:18
نویسنده : مامان مهنا
333 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم شیطون بلای مامان عزیزم روزبه روزداری بزرگتر و باهوش تر و البته شیطون تر میشی جیغ میزنی و واسه همه چی ذوق میکنی بابا که عاشقته روزی چنذبار عکست رو براش میفرستم سر کار و همش از تو میپرسه بله دیگه خدا شانس بدهخطا عزیزم همه چی رو به دقت نگاه میکنی مخصوصا دست و پاهاتو هرچی که جلوت باشه با دستات میگیری و زودی به سمت دهنت میبری اصلا تو بیداری وقتت رو برای شیر خوردن نمیزاری  دوست داری همش بازی کنی واسه همینم زودی خسته میشی و من تو روز چند بار باید بخوابونمتو خوابتم که خرگوشین شاید 10 دقیقه هم طول نکشه 

گلم چند وقتیه بهت سرلاک برنج میدم بیشتر صبح ها با اشتها میخوری بعضی وقت ها بادام هم بهش اضافه میکنم ولی باید سرت رو به یه چیزی گرم کنم و هرچی شعربلدم بخونم تاحواست پرت بشه و بخوری کلا خیلی بد غذاییغمگیندیشبم بابایی روروئکت رو آورد و نشوندت توش خیلی خوشت اومد و با دکمه های موزیکالش بازی کردی ولی هنوز قشنگ پاهات به زمین نمیرسند و نمیشه کوتاهترش کرد ولی خوبه حداقل یه چند دقیقه سرت گرم میشه و منم به کارام میرسم قربونت برم الانم بادقت داری به دستای من که دارم تایپ میکنم نگاه  میکنی

گل مامان وقتی ازخواب بیدارمیشی و میخوام بهت شیربدم اولش یه کم میخوری ولی تا نگام میکنی شروع میکنی به خندیدن و بازی کردن منم سعی میکنم نگات نکنم که حواست پرت نشه ولی فایده ای نداره و تو دیگه نمیخوری خیلی شیرین و دوست داشتنی هستی نازنینمبوس

خوب اینم چند تا از عکسای این روزات

این یه صبح زیبای پاییزی که بیدارشدی و یه لبخند ملیح تحویلم دادی

اینجام سور اولین ماشین زندگیت شدی

وقتی اولین بار خودت شیشه رو دستت گرفتی

جوجونشسته تو تختش

دخملی رفته تو کشو لباساش 

قربونت برم عشقم

 

 

پسندها (2)

نظرات (7)

مامان دینا
24 مهر 93 7:17
مهنا گلی خیلی نازی ماهم خیلی دوستت داریم
مامانی عسل
24 مهر 93 9:48
عاشق اون لبخند ملیحتم عزیزم.همیشه خنده رو لبات باشه الهی.
مامان حبه قند
25 مهر 93 0:57
من با اینکه رورویک نیروانا قابل تنظیمه اما جرات نمیکنم بشونمش توش میترسم تعادل نداشته باشه کمرش خم بشه.آفرین به مهنا گلی.دوستم به جای سرلاک حریره بادوم بده بهش که مقویه
آیداکوچولو
25 مهر 93 18:38
سلام دوست نازم دخملی خوبی باش وغذا وشیرت رو بخور تا حسابی رشد کنی ومامانی هم غصه نخوره/عکساتم خیلی نازه ومامانیم هم برای خاله جون یه پیغام داره:سرلاک به خاطر وجود مواد نگهدارنده خیلی قابل اعتماد نیست حریره بادوم خونگی خیلی بهتره خاله جون
مامان مهنا
پاسخ
سلام ممنون ازراهنماییتون خاله جون اره خودمم دیگع نمیخوام بهش بدم
بابا مهنا
26 مهر 93 13:26
سلام دختر نازم ، عزيز بابايي تو ، زندگيم روز به روز داري بزرگتر ميشي و خشگلترو شيطونتر ، كاراي جديدم داري ياد ميگيري زندگيم هر روز ماماني عكس خوشگلتو برا بابا ميفرسته آخه من خيلي دوست دارمو زودي دلم برات تنگ ميشه الاهي فدات شم جيگرم
arezoo
30 مهر 93 16:52
وای منم کمکم باید غذای کمکی شروع کنم هرچند دلسا شیرش رو کامل میخوره ولی خیلی دوس دارم زود غذا بخوره به نظر منم بهش فرنی و حریره بده واسه شروعش. میگم دخترت اصلا شبیه باباش نیس مگه نه؟؟ حتما شبیه خودته
مامان مهنا
پاسخ
سلام ارزوجون بله میگن شبیه خودمه البته فعلا چون نی نی ها روز به روز چهرشون عوض میشه
مامان آنیسا
6 آبان 93 14:11
ماشالا به این دختر ناز