دومین مسافرت مهنا گلی و مریض شدن و 100روزگی
سلام نفس خانوم روزگیت مبارک
120ساله بشی انشالله
دخترگلم دیروز ازمسافرت برگشتیم خیلی خوش گذشت ولی حیف که شما یکم اذیت شدیو مریض شدی . با دایی ها و مامان عزیز اینا از ملایر راه افتادیم به سمت مشهد و از شهرهای مختلف رد شدیم شب رو تو شهردامغان موندیم که شما دلت درد گرفت و شروع کردی به گریه کردن بهت قطره دادیم و اروم شدی بعدشم که به مشهد رسیدیم به خاطر شلوغی خونه گیرمون نیومدآخه تولدامام رضا بود و خیلی شلوغ بودبه خاطر همین رفتیم کمپ غدیرو اونجا چادرزدیم و دوبارم رفتیم حرم ومن که اصلا نتونستم زیارت کنم و مواظب شما بودم دفعه اول خواب بودی ولی شب جشن به خاطر صدای بلند بلندگوها و جمعیت زیاد نتونستی بخوابی و کلی گریه کردی .حس کردم که زیاد پوشکت رو کثیف میکنی و نگران شدم که دیدم بله شما اسهال شده بودی و کلی ام ضعیف و بی قراری میکردی بردمت دکتر وگفت مشکلی نیست و هیچ دارویی نداد3روز مشهد موندیم و بعدش به سمت شمال حرکت کردیم بازم از شهرهای مختلفی گذشتیم گرگان نکا امل بجنورد وکلی شهر دیگه شب رو تو روستای صادق ابادموندیم و استراحت کردیم شما هم اروم بودی بعدش رفتیم بابلسرو کنار دریا ولی بخاطر گرمی هوا و شرجی بودن ما تو خونه موندیم .شمالم دوروز موندیم و از جاده چالوس به سمت کرج حرکت کردیم جاده خیلی قشنگ بود کلی عکس گرفتیم شب رفتیم خونه عمو بهروزت تو کرج و بعدشم رفتیم تهران عروسی دختر خاله من که گریه هات شروع شد و تقریبا نوبتی بغلت میکردیم بی حال بودی و من از عروسی هیچ چیزی نفهمییدم و کلی خسته شدم جمعه هم اومدیم اهواز و بردمت دکتر که گفتن تا چند روز بهت شیر خودم رو ندم و بدوشمش و یه شیر خشک مخصوص برات نوشت و گفتم که شیشه نمیخوری و باید با قاشق بهت بدم که دکتر گفت دوباره بعداز چنذروز ببرمت پیششون تا ببینن بهتر شدی یا نه وزنتم 200گرم کم شده بود و کلی غصه خوردم اخه درست و حسابی که شیر نمیخوری وزنتم که کم شده دختر نازم زودی خوب شو که اصلا طاقت نمیارم تو مریض باشی الانم حمومت کردم و خیلی راحت تو بغلم خوابت برد فرشته نازم خیلی باهوش و شیطون شدی همه رو شیفته خودت کردی پتو که روت میندازم به سمت دهنت میبری و انگشتاتم که همیشه تو دهنتن من و بابا رو کامل میشناسی و تا باهات حرف میزنیم میخندی و باهامون حرف میزنی و انرزیت ماشالله زیاده چون ما خسته میشیم و تو همچنان ادامه میدی خوابتم منظمه و راحت میخوابی .
جوجو کوچولو در حال بازی و خنده با دایی جون
اینجام مشهد که به خاطر سردی هوا پیچیدمت تو دوتا پتو
خوشگل خانوم کنار دریا
نفسم تو جاده چالوس
جیگر طلا با تیپ عروسی البته اینجا تازه رسیدیم و ارومی بعدش کلی گریه کردی
به خاطر شلوغی و خستگی تو مشهد زیاد بازار نرفتیم ولی تو همون یه باری که رفتیم برات این لباس رو گرفتم مبارکت باشه گلم
این شنل و شلوار رو هم ازکرج برای پاییز یا زمستونت گرفتم
زندگی مامان شاید واست زود بود که به سفر طولانی مدت بری واگه نمیرفتیم مریض نمیشدی گلم زودی خوب شو و مامان و بابا رو شاد کن دوستت دارم نفسم...