این روزها و مریضی ما
سلام خوشگلم نازنینم این چند روز که از مسافرت برگشتیم همش دکتر بوذیم اول اسهال شما که هنوزم ادامه داره بعدشم من... به تجویز دکتر تا چندروز بهت شیر خودم رو ندادم و شیر خشک al 110برات گرفتیم که اولش اونم نخوردی ولی به فکرمون رسید که سر شیشه ات رو عوض کنیم برات سرشیشه ارتودنسی گرفتم یه کم بهتر میخوری ولی همچنان فقط تو عالم خواب و بیداری .یه کم سرحال شدی و لپای خوشگلت دراومدن.اخه خیلی ضعیف شده بودی .تو این مدت شیر خوذم رو هم کم کم بهت دادم که یادت نره و ولش نکنی.خودمم مریض شدم و اصلا حال نداشتم تا سه روز هیچ چیزی نخوردم تا اینکه رفتم دکتر و فهمیدم ویروس وارد بدنم شده و سرم زدم و دوتا آمپول که تازه دیروز یه کم بهتر شدم و تونستم غذا بخورم .نفسم شما یه کم سرما خوردی و سرفه میکنی که بهت شربت و استامینوفن میدم تا زودی خوب بشی خلاصه این چندروز هممون مریض شدیم .راستی به خاطر اسهال پاهات هم سوختن که برات پماد میزنم 5شنبه که باعموها برای اولین بار تو اهواز رفتیم پارک (اخه تو اهواز تازه الان هوا یه کم فقط یه کم خوب شده)بی قرار بودی گریه میکردی ما هم طاقت نیاوردیم و اومدیم خونه که دیدم پاهات سوختن و گریت به همین خاطر بوده.
چندروزپیش گذاشتمت تو کریر و رفتم تا به کارام برسم که وقتی برگشتم با این صحنه مواجه شدم
عشق کوچولوم دوست دارم یه دنیا...