17ماهگیت مبارک

سلام عروسک نازم 17ماهگیت مبارک 

ماه من دیگه حسابی بزرگ و خانم شدی و اون دخترکوچولو ریزه میزه که بیشترموقع ها خواب بود و یه جامینشست نیستی الان ماشالله ازصبح که بیدارمیشی یه جابندنمیشی همش درحال کشف و جستجویی توخونه جایی نمونده که ازدستت درامان باشه و جای همه وسایل رومیدونی ...تواین ماه دوتا دندونای نیشت ازپایین هم دراومد و حالا 16تا دندون داری که یه کم البته سیاه شدن نمیدونم چرا ولی خداروشکر که اینا دندونای دایمی نیستن .ازکارای این ماهت بگم که قهرکردن وترسیدن رویاد گرفتی تایه کم باهت بلند حرف بزنیم یا ازکاری منعت کنیم دستتو جلوی چشمات میگیری و نازمیکنی و اگه توتلویزیون کسی درحال داد زدن و یا گریه کردن باشه شماهم میترسی و فرار میکنی وچندوقت پیشم که اینجا بارون اومد ازصدای رعدوبرق ترسیدی کلمه های زیادی نمیگی همون قبلیا به اضافه اینکه عمو ،هاپو ،حموم ،نعنا ،جیش ،گاگا،پو،توپ،دو سه،ادی (الو)و یه سری چیزای دیگه رو یاد گرفتی ...گوشی من وبابا رو 

که دیگه زیرورو میکنی تومخاطبین میری وشماره میگیری و میگی ادی و حرف میزنی ازاعضای بدنت هم سر موهات گوشات چشمات بینی لب دندون زبان دست پا ناخن وهم چنین اسم خیلی ازوسایلت رومیدونی و تا میگم برو بیار فوری میری میاری توکارخونه هم که کلا کمکم میکنی قربونت برم فرشته کوچولوم .غروب که بابایی ازسرکارمیاد تاازخواب بیدارمیشی بابا رومیبینی میگی دده و میری لباس بابا رومیاری واینقدر میگی دده دده که مجبورمیشیم ببریمت بیرون.تاجايي مسواك ميبيني دستت تودهنت ميكني و ميدوني ماله  دندونه خودتم مسواك داري و مسواك ميزني توپ هنوزم یکی ازاسباب بازیای مورد علاقته و هرجاببینی میگی توپ و اگه تومغازه اسباب بازی ببریمت ازبین تموم اسباب بازیا توپ رو انتخاب میکنی و چندروز پیش که رفتیم بازار باز یکی خریدی . به برنامه کودک مخصوصا رنگین کمون علاقه داری و تاشروع میشه کلی بااهنگ اولش میرقصی و ذوق میکنی و روصندلیت میشینی و تااخرش رونگاه میکنی .دوست داری رو ظرف و ظروف کوچیک بری و بشینی و ازاین کار لذت میبری . چندوقت پیش پشت پلکت قرمز شد و باد کرد بردیمت دکترگفت گل مژه هست و دارو و یه شامپو داد که بااون چشمت رومیشستم و الان خدارو شکر بهتر شدی الانم تا ميخوابونمت تا بهت دارويي چيزي بدم فكرميكني ميخوام برات قطره بريزم دست رو روي چشمات ميزاري موهاتم خیلی میخارونی فکرکنم ازگرمی باشه .دهه اول محرم مامان عزیز و نگار جون اینا اومدن خونمون و چندروز موندن و حسابی سرگرم بودی و امسال دومین محرم شمابود .

عزیزم ماشالله خیلی بادرک هستی مثلا وقتی چیزی میخوای و بهت میگم صبرکن گوش میدی و صبرمیکنی تاکارم تموم بشه خوابت هم خیلی منظمه و سرساعت خودت میخوابی توکارای خونه هم کمک میکنی و موقع غذا خوردن سفره رومیبری وپهن میکنی گردگیری میکنی و جدیدا تامیخوام جاروبرقی بکشم اول شما باید خوب باهاش بازی کنی و بعد به من اجازه میدی جارو کنم 12اذرماهم واکسن 18ماهگی داری و امیدوارم اذیت نشی و راحت باشه .واماعكساي 17ماهگي دخملي:

مهناو دخترداييش نگارگلي

وچندتا عكس بالباس محرمي

اينجاهم رفتيم بازار فرش و بهت اين بادكنك رودادن 

مهنا محو تماشاي تلويزيون

اينجام  كه قهر كردي 

علاقه شديدت به پوشيدن دمپايي

اينجا هم با بابا بزرگ اينا رفتيم پيتزا خورديم

اينجا هم رفتيم بازار و شما ازايشون خوشتون اومد و با ذوق رفتين پيششون

ميان اين همه الفبا تنها( تويي) كه حرف نداري...