نه ماهگیت مبارک
ماهگیت مبارک نفسم
سلام دخترنازم دخترنه ماهه ی من عزیزم نه ماهه شدنت مبارک دیگه واسه خودت خانوم شدی و چیزی به یک سالگیت نمونده چقذرزود گذشت یاد انتظارنه ماهه واسه تولدت افتادم چه دوران شیرینی بود و الان کنارمی و خداروشکرمیکنم
خوب ازاتفاقای این ماه بگم که به خاطر مسافرت نتونستم به موقع وبلاگت رو اپ کنم 19بهمن ماه وقتی 8ماهو6روزه بودی به همرا بابایی و عموها رفتیم ملایرعروسی و چندروزموندیم وهواسرد بود و بارون میومدو رفتیم پارک و ازاین هوابی بارونی لذت بردیم
واینجا هم که دیگه معلومه
بله دخترم شما یادگرفتی زبونت رو بیرون بیاری و گاهی صداهم درمیاری بعدازمسافرت برگشتیم خونمون و شمادرتلاش بودی که رو پاهات بایستی و دست ازتلاش برنمی داشتی و این تلاشت کماکان ادامه داره و درحد چند ثانیه بدون کمک وایمیستی
روز6اسفنددعوت شدیم عروسی دوست بابایی و شما برای اولین باردستای خوشگلت رو لاک زدی
روز8اسفندهم بابابابزرگ رفتیم ملایر و ازاونجا بامامان جون اینا رفتیم تهران چون عمه بابایی ازمکه اومده بود و مابرای مراسمش رفتیم و تو مسیرشما نخوابیدی و من یه کم اذیت شدم اخه بابایی باهامون نبود و من دست تنها بودم تو این چندروز خیلی اب دهن میریختی و یه روزکه داشتیم باهم بازی میکردیم متوجه شدم که لثه بالات شکاف خورده و یه تیزی بیرون زده و به این ترتیب سومین دندونت بالا سمت چپ رو 11اسفند وقتی ملایر بودیم دراوردی و مبارک باشه خانومی و چهارمی هم توراهه
اینم عکس دندون خوشگلت وقتی خواب بودی گرفتم
اینجاهم توراه تهران بغل مامان بزرگت (مامان بابا)
ویه اتفاق مهم اینکه بالاخره گوشاتم سوراخ کردم و خدارو شکراصلا اذیت نشدی اخه بابایی اجازه نمیدادو همش میگفت درد داره و اذیت میشی
جیگرطلا قربون خندت
اینجاهم خونه مامان عزیز داری تلویزیون میبینی به روش خودت
عزیزمامان خیلی به من وابسته شدی تا بلند میشم ازپیشت دنبالم گریه میکنی و اویزونم میشی به کارام نمیرسم الانم که نزدیکه عیده و موندم با شماچطوری کارامو انجام بدم دخترنازم شبها راحت میخوابی و چندباری برای شیرخوردن بیدار میشی و صبح ها خدارو شکرسرحالی وزنتم که تغییری نکرده و فکرکنم به خاطردندونات لاغرترم شدی ولی ماشالله شیطونی و شیرین و بامزه کلمه های دد بابا ماما هم گیخ مم نه رو میگی به جاهای ممنوعه خونه سرک میکشی وشبهاتوتخت قبل ازخواب کلی بازی میکنی کلاغ پررویادگرفتی ویه هفته ایی که مسافرت بودیم وقتی برگشتیم تا5دقیقه بغل بابایی نرفتی و بعدش شناختیش ورفتی بغلش اهنگ که میزارم نشسته نانای میکنی ودست میزنی عاشق غذاهای ماهستی واوناروبهترمیخوری دوستت دارم ماه اسمونم ....