مهنا گلی و شیر نخوردن
سلام زندگی مامان کوچولوی شیطونم از وقتی اومدی تنهاییی هامو پر کردی و دیگه از هیچی گلایه نمیکنم آخه قبلا تو خونه تنها بودم ولی الان یه فرشته کوچولو پیشمه که روزهام با اون میگذره .صبح هاکه از خواب بیدارمیشی سرحالی و کلی باهم بازی میکنیم و توام برام میخندی و از خودت صدا در میاری و حرف میزنی و بعدش کم کم غر میزنی و دوباره بایدبخوابونمت.نازدار مامان الان حدود یه هفته هست که شیر نمیخوری و موقع خوردن شیر گریه میکنی و روتو برمیگردونی منم هرچی تلاش میکنم فایده ای نداره شیشه ام نمیخوری و فقط گریه میکنی پستونک دهنت میزارم و موقعی که خوابت میبره می می میخوری اونم خیلی کم .میترسم این ماه خوب وزن اضافه نکرده باشی.اگرم خوابت دیر بشه ان چنان گریه میکنی که با هیچ چیز آروم نمیشی .چند شب پیش برای اولین بار مهمون دعوت کردم اخه از بعد از دنیا اومدنت کسی رو دعوت نکردم باباجون اینا و عموها از بعدازظهر خوابت بهم ریخت و چند باربا سر و صدای مهمونا بیدارشدی و موقع شام خوردن دیگه زدی زیر گریه بله دخترم آنچنان گریه میکردی که همه میگفتن شاید ذلش دردمیکنه بهت قطره دادم اما فایده نداشت چون تو خوابت میومد و لج کرده بودی و اینو فقط من و بابا میذونستیم چون اخلاق دخترمون رو خوب میشناسیم خلاصه از ساعت 9شب تا 12 یه بند گریه کردی به این نتیجه رسیدیم که ببرمت تو ماشین و تاب بخوریم تا خوابت ببره تو ماشین شیر خوردی و خوابت برد ما هم با خیال راحت برگشتیم پیش مهمونا که دوباره جیغ کشیدی و بعد ازرفتن مهمونا بردیمت تو ماشین و خوابیدی من به این نتیجه رسیدم که تا چند وقت دیگه که بزرگتر بشی مهمون دعوت نکنم و یا اینکه به موقع بخوابونمت چون خوابت از همه چی برات مهمتره دختر خوابالوی من
اینم عکس جوجو ملوسه در 80 روزگی
نازدارخانوم و عروسکش