ورود سارينا جون به اهواز
سلام نفس مامان چطوري شيطون بلا قربونت برم كه اصلا خواب نداري و 24ساعته در حال ضربه فني كردن ماماني هستيخوشم مياد تا هروقتي كه من بيدارم شماهم بيداري و صبحام با خودم از خوابب بيدار ميشي اين يعني مامان و دختر جفت هميم
نازگلم امشب رفتيم خونه باباي بابايي آخه زن عمو سحر و ني ني سارينا از تهران اومده بودن ميدوني كه زن عمو سحر سه ماه بود واسه زايمانش رفته بود تهران و امروز كه ني نيش 17 روزه بود اومده بودن خونه خودشون ما هم رفتيم ديدنشونو واسش كادو برديم
ناسي خيلي كوچولو بود همشم خواب بود وقتي ديدمش همش تو رو تصور مي كردم كه توام به دنيا بياي همين قدي و خيلي كوچولويي
دخترنازم فردا واردهفته ميشي يعني اين هفته كه كامل بشه و هفته بعدشم كه تموم بشه شما مياي تو بغل ماماني
باباييت خيلي بي تابي ميكنه همش ميگه پس دخمل من كي مياد واسه سارينا كوچولو كلي ذوق كرد ببين ديگه واسه تو چي كار كنه فكر كنم بچلونتتو همش تو بغلش باشي
ناناسم اين روزاي اخر رو مواظب خودت باش و هواي زودتر اومدن به سرت نزنه چون دوست دارم دخملم به موقع به دنيا بياد
اينم عكس سارينا خانوم