مهنا زندگی مامان و بابامهنا زندگی مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
مامانيماماني، تا این لحظه: 34 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
باباييبابايي، تا این لحظه: 37 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

مهنـــــا زندگـــ ـی مــامــان و بــابــا

۵۰ماهگی

۵۰ ماهه شدی عزیزم این ماه یک‌سفریهویی به ملایر داشتیم خاله بابای من که عمه ی بابای بابا هم‌میشد (چی شد)😃فوت کردن و باعمو بهزاد اینا رفتیم‌مراسمشون یک روز بیشتر نموندیم و برگشتیم . فعلا که هوا همچنان گرم و بیشترسعی میکنم توخونه سرگرمت کنم    این ماه روز دختر هم بود که کادو برات به انتخاب خودت چادر مسافرتی خریدیم که نصبش کردی تواتاقت وگاهی توش میشینی و خاله بازی میکنی عاشق اینی که جای عروسکات حرف بزنی و خیال پردازی کنی توکارای خونه کمک میکنی و اتاق روجمع میکنی بعد منو صدا میکنی و میگی بیااااا برات سوپرایز دارم 😂دوستت دارم یکی یه دونه 😍😍😍 ...
13 مرداد 1397

۴۹ماهگی

  سلام عزیزم😚 روزچهارشنبه ۲۴ خرداد ماه من و شمابه همرا بابایی رفتیم ملایر چون جشن مهرسانا جون بود که خیلی خوب بود و خوش گذشت که همزمان شده بود با عید فطر بعدش بابایی برگشت خونمون و من و شما موندگار شدیم هرروز به تفریح و پارک رفتن گذشت والبته دلتنگی هم میکردی برای خونمون😊 به دوتا عروسکات السا و انا خیلی علاقه داری و اوناروهم باخودت همه جامیبری که متاسفانه یکیشونو گم کردی بسیااار ناراحتی😁 عزیز دلم با دایی ها رفتیم‌نهاوند و حسابی اب بازی کردی و روز شنبه ۹تیر ماه من و شما بااتوبوس برگشتیم اهوازواما بریم سراغ عکس ها     هوای اینجا بی نهایت گرمه ازروزی که اومدیم...
14 تير 1397

چهارساله شدنت مبارک

سلام دخترنازم چهارساله شدنت مبارک دیشب برات جشن تولد گرفتیم سه نفره و خانوادگی دیگه بعداز ۳سال تولد مفصل گرفتن تصمیم گرفتیم امسال خانوادگی باشه که خیلی بهت خوش گذشت چقدر زود بزرگ شدی و چقدر این روزا سریع میگذرند شماروزبه روز خانم ترمیشی حرفات کارات بزرگونه میشه و ما غرق لذت میشیم ...
12 خرداد 1397

۴۷ماهگی

سلام دردونه مامان یه ماه دیگه گذشت و شما بزرگتر وخانم تر شدی اصلا باورم نمیشه تایه ماه دیگه ۴سالت تموم میشه انگار همین دیروز بود که برای اولین بار بغلت کردم جدیدا ازم میخوای که برات داداش یا خواهر بیارم اخه قبلا اصلا ازبچه خوشت نمیومد و همش مخالفت میکردی عزیز دلم روزای بهاریمونو باهم سرمیکنیم بعضی روزاباهم میریم پارک نزدیک خونمون و اونجا حسابی بازی میکنی [img:AgADBAADO6wxGy0MaVMgM2cE3oTG929AnRoABGv9hll1TdIOjWsBAAEC] بقیه عکسات رو ریختم لب تاب دیگه ببخشید پست بعد میام با عکسای تولدت ...
15 ارديبهشت 1397

۴۶ماهگی و سال ۹۷

L€¥L@: سلام دخترعزیزم سال ۹۷ هم ازراه رسید و سال ۹۶باهمه خاطرات خوب و بدش تموم شد انشالله که امسال سال خوبی برامون باشه ... ۲۸اسفند همراه بابایی رفتیم ملایر و سال تحویل خونه بابای بابایی بودیم و شما عیدی گرفتی فرداشم که همگی رفتیم خونه ی فامیل عید دیدنی و ۴ فروردین بابا برگشت اهواز و ماموندیم خونه عزیز و ۸عید جشن امیرحسین کوچولو بود که خیلی خوش گذشت شماهم حسابی بادختردایی ها و پسر دایی ها بازی کردی و بهت خوش گذشت .... سیزده بدرم رفتم باغ دایی من توروستا که بازم اونجا همه فامیل جمع بودن و شماهم تا دلت خواست خاک بازی کردی وفرداشم همراه بابایی برگشتیم خونمون واما چندتا ازعکسای این ماه شما       &nb...
16 فروردين 1397

۴۵ماهگی

L€¥L@: سلام عزیزم دخترنازم ۴۵ماهه شدی الان ماه اسفند هست و همه درتکاپوی استقبال ازبهار هستن خیابونا و بازارها شلوغ و مردم درحال خرید کردن هستن ماهم گاهی بیرون میریم و مشغول خرید هستیم هواهم که اینجا کاملا بهاری هست و داریم روبه گرما میریم ...انشالله امسال سال خوبی برای همه و ما باشه و کنارهم خوب و شاد باشیم L€¥L@: واما ازعشق شما به شخصیت کارتونی اناوالسا بگم 🙄که هرچی هرجا میبینی میگی برام بخر السا بخر کیف السا برات خریدم گفتی کفششم بخر چندوقت پیشم بابابایی رفتی اسباب بازی فروشی و عروسکش رو خریدی عاشق کارتون سگ های نگهبان هستی و همیشه میگی مامان ساعت فور4سگهای نگهبان میده و خیلی بادقت نگاش میکنی    ...
14 اسفند 1396